ما روز شنبه (4آبان) به همراه عموناصر و مصطفی و مهرداد رفتیم به ملاقات که همانجا اتفاق بسیار باورنکردنی افتاد. اتفاقی که باعث شد همه ی ما 10ثانبه خشکمون بزنه.
آخه میونِ جمعیتِ 15میلیونیِ تهران چطور ممکنه در یک ساعت و یک دقیقه و یک مکان ، ما با رضافیروزفر برخورد کنیم؟!!!
در راهروی بیمارستان داشتیم راه میرفتیم که دیدم از دور یه خوشتیپ داره میاد ، شبیح به رضافیروزفر. به مهرداد گفتم :
نگاه کن این یارو چقدر شبیحِ رضا فیروزفره!!!
رو به هم حرکت میکردیم و وقتی رسیدیم به هم ، یکدفعه مهرداد و مصطفی یا صدای تعجب زده ای گفتند :
رضـــا؟؟؟؟؟!!!!!!!
هممون از تعجب خشک شدیم که چطور رضا رو اینجا دیدیم.
